وضعیت دانش جغرافیا در سدههای میانی تمدن اسلامی (1)
مترجمان: دکتر عبدالله ناصری طاهری
سمیهسادات طباطبایی
در حقیقت معلومات جغرافیایی که مسلمانان عرضه کردند در قیاس با آنچه پیش از این یونانیان ارائه کرده بودند بسیار حائز اهمیت است و از مشارکت فراوان مسلمانان قرون میانی در این زمینه حکایت میکند. اعراب پیش از طلوع خورشید عالمتاب اسلام اطلاعات جغرافیایی داشتند؛ چرا که در جزیرةالعرب و بیرون از آن به تجارت مشغول بودند و به سرزمین شام و نیز یمن سفر میکردند. (1) آنان شب هنگام به یاری ستارگان مسیر خود را پیدا میکردند. پس از ظهور اسلام چندین عامل مسلمانان را به سوی جغرافیا سوق داد؛ شناسایی مناطق مختلف و آبادساختن آن، محاسبه خراج مناطق مختلف در قلمرو پهناور حکومت اسلامی، سفرزیاتی به اماکن مقدس اسلامی در حجاز و ثبت وقایع سفر و توصیف مناطقی که در طول مسیر قرار دارند از جمله دلایل محرک مسلمانان بود. همچنین برپایی مراکز برید (2) در مناطق مختلف حکومت اسلامی مسلمانان را تشویق کرد تا به اطلاعات جغرافیایی مسلمانان تأثیر نهاد. زیرا مسلمانان با معارف جغرافیایی یونانیان از طریق ترجمه یکی از مهمترین منابع این علم یعنی کتاب «المجسطی» تألیف بطلمیوس قلوذی (Ptolemaeus Claudius) آشنا شدند.
برخی از مستشرقان که گمان میکنند اروپا در هر زمینهای پیشگام و سرآمد است معتقدند مسلمانان از این سرچشمه سیراب شدهاند و آنان افزون بر معلومات یونانیان چیز تازهای به علم جغرافیا نیفزودهاند. این پندار باطل هیچ بهرهای از حقیقت ندارد. زیرا قرنها پس از گذر از مرحله ابداع یونانیان، دانشمندان مسلمان با تلاشهای خود علوم متفاوت از جمله جغرافیا را متحول کردند که در صفحات آتی این حقیقت آشکار میشود.
قرن دهم میلادی قرن بزرگترین جغرافیدانان از جمله ابنحوقل (3) (و 990 م) است. او مؤلف کتاب «صورهالأرض» و سفرهای گستردهاش بسیار مشهور است. گفته میشود ابن حوقل حداقل سی سال از عمر خود را در سفر گذرانده است. (4) این امر از علاقه وافر او به سفر حکایت میکند. در واقع سفر چشم بینای جهانگرد است. آنچه را که وی در سفرهای خود میبیند اهل آن دیار درک نمیکنند. زیرا او با چشمان بیگانهای که به آن منطقه سفر کرده است به آنجا مینگرد.
ابن حوقل در کتاب «صورهالأرض» سرزمین عرب (شبه جزیره عربستان)، خلیج فارس، مغرب، اندلس، سیسیل، مصر، شام، دریای روم (مدیترانه)، مناطق جزیره فراتیه، عراق عرب، و پس از آن خوزستان، فارس، کرمان، سند، أرمینیه (ارمنستان)، آذربایجان، عراق عجم، جبال، دیلم، طبرستان، دریای قزوین (دریای خزر)، بادیههای خراسان، فارس، سجستان (سیستان)، خراسان و ماوراءالنهر را با جزئیات بسیار توصیف کرده است. (5) گستردگی مناطقی که ابنحوقل بدان پرداخته از نگاه جهانی جغرافیدانان مسلمان در قرن دهم میلادی حکایت میکند؛ همان قرنی که شرقشناس معروف آداممتز (Adam Metz) پژوهش مستقل خود را به نام «Die Renaissance der Islam» بدان اختصاص داده است.(6) لکن مستشرق فرانسوی، دوزی (Dozy) ابنحوقل را جاسوس فاطمیان ضد امویان اندلس میداند؛ (7) اما این گفته فرضیهای بیش نیست و دلیلی برای اثبات یا تقویت آن وجود ندارد.
ابن رسته (8) (و 10م) مؤلف کتاب «الأعلاق النفیسه» نیز در همین قرن میزیست. گفته میشود او این کتاب را در اصفهان در سال 903 م به رشته تحریر درآورد. (9) وی در این اثر خود بسیاری از اقلیمها و موقعیتهای جغرافیایی را توصیف کرده است. علاوه بر این ابنرسته برخی از مسیرهای مواصلاتی همانند مسیر خراسان بزرگ تا شهر طوس و نیز مسیر بغداد به کوفه و بصره و مسیر بصره به شیراز را شرح داده است. (10)
جغرافیدانان مسلمان در تألیفات خود تصور کاملی از شرایط عمرانی جهان اسلام در قرن مذکور ترسیم کردهاند. این تصویر حاکی از آن است که شبکه مواصلاتی گستردهای اقصی نقاط جهان اسلام را به یکدیگر مرتبط میساخت؛ به گونهای که بازرگانان و دیگر افراد آزادانه و به آسانی از منطقهای به منطقه دیگر سفر میکردند. همین نکته سبب شد اوضاع اقتصادی و دیگر مظاهر تمدن، در قلمرو اسلامی شکوفا شود.
جهانگرد مشهور، ابنفضلان (11) (و ق 10م) نیز از فرزندان همین قرن بود. وی در سال 922 م بنا به درخواست خلیفه عباسی، مقتدر به نزد پادشاه بلغارستان رفت. (12)
در این میان نباید أبوزید بلخی (13) (و 934 م) را از یاد ببریم. او در میان جغرافیدانان مسلمان در زمینه نقشهنگاری پیشگام بود. کتاب او «المسالک و الممالک» نام دارد. (14) علاوه بر افراد نامبرده، استخری (و ق 10م) نیز کتابی تحت عنوان «المسالک و الممالک» تألیف کرده و در آن از مطالب کتاب بلخی استفاده کرده است. در ابن بخش لازم است به صورت ویژه از مسعودی (15) (و ق 10 م) یاد کنیم. او مورخ و جغرافیدان بود و کتاب «مروج الذهب و معادن الجوهر» (16) از تألیفات اوست. وی در هر دو شاخه تاریخ و جغرافیا مهارت فراوان داشت. برخی او را «استرابون اعراب» نامیدهاند. عقلگرایی و کنار گذاردن خرافات و افسانهها از ویژگیهای بارز آثار مسعودی است. نوشتههای او به خوبی از پیشرفت جغرافیا در نزد مسلمانان حکایت میکند. اما همدانی (17) (و 945 م) چندین تألیف در زمینه جغرافیا دارد از جمله «صفه جزیره العرب» و «الإکلیل». او در چندین زمینه فعالیت داشت. زیرا همدانی جغرافیدان، شاعر و مورخ بود و به آثار باستانی و به ویژه آثار باستانی یمن بسیار علاقهمند بود (18). رویکرد جغرافیایی همدانی همانند مسعودی با تاریخ پیوند خورده بود. وی به خوبی ارتباط علمی موجود میان این دو شاخه را درک کرده بود؛ چرا که هیچ یک از این دو بدون آنکه در کنار دیگری قرار بگیرد به صورت کامل شناخته نمیشود. هر چند که عدهای سهواً تلاش میکنند بالاجبار آن دو را از یکدیگر جدا کنند.
مقدسی (19) (و ق 10 م) بحق یکی از بزرگترین دانشمندان جغرافیای اسلامی در قرون میانی محسوب میشود که جغرافیدانان گذشته بسیار از معلومات او استفاده کردهاند. نفیس احمد میگوید که مقدسی در نوشتههای خود به حقایق علمی درباره زمین اشاره کرده است؛ از جمله: کروی بودن زمین و اینکه خط استواء آن را به دو نیمکره مساوی تقسیم میکند، محیط آن تقریباً 360 درجه است و زاویه میان خط استواء و قطب شمال و جنوب 90 درجه است. قابل توجه است که او جغرافیا را تنها در توصیفات محدود مکانی خلاصه نمیکند، بلکه درباره گونههای انسانی، آداب و رسوم و فعالیتهای اقتصادی هر منطقه نیز سخن میگوید. نفیس احمد در این باره میگوید: «...هنگامی که مقدسی مناطق مرزی را توصیف میکند، درباره جغرافیای طبیعی و انسانی آن مناطق به تفصیل سخن میگوید. در مجموع توصیفات مقدسی در ارتباط با امکان، عادات رفتاری، آداب و رسوم، محصولات کشاورزی، صنایع و نیز نوشتههای مختصری که در آن تنها به یک منطقه معین میپردازد از زیباترین صفحات ادبیات عرب در قرون میانی است.» (20)
شایان ذکر است، شمار جغرافیدانان مسلمان که در سایه تمدن شکوفای اسلامی فعالیت داشتند بسیار فراوان بود اما نوشتههای برخی از آنان علم جغرافیای اسلامی را متحول ساخت. آثار مسعودی و مقدسی از جمله تألیفاتی است که در تاریخ علم جغرافیا نقطه عطف به شمار میآیند؛ لکن این سخن بدان معنا نیست که نقش و تأثیر جغرافیدانان پیش از آنان را در تکوین دیدگاه جغرافیایی آن دو نادیده بگیریم. زیرا روند نوآوری در طی قرون متوالی متداوم بوده است. از سوی دیگر در میان تألیفات قرون میانی در زمینه تاریخ و جغرافیا آثاری وجود دارد که ما درباره نویسندگانشان معلوماتی نداریم و یا اطلاعات ما آنقدر ناچیز است که نمیتوانیم مؤلف را شناسایی کنیم مثلاً «حدود العالم» (21) یکی از منابع مهم جغرافیاست که نویسندهای ناشناس آن را به زبان فارسی نوشته است. نویسنده کتاب، اثر خود را به امیر عبدالحارث محمدبن احمد از حکومت فرغانه که بر منطقه طبرستان حکم می راندند، تقدیم کرده است. منبع جغرافیایی مذکور صدها موقعیت جغرافیایی و شماری از دریاها، جزایر، کوهها، رودخانهها و بیابانها را توصیف کرده است. بدون تردید این کتاب بر پیشرفت تألیفات جغرافیایی مسلمانان دلالت میکند و نشان میدهد که آنان در قرون میانی اطلاعات جغرافیایی بینظیری را در اختیار داشتند. مستشرق برجسته روس مینوریسکی (V. Minoresky) در شناساندن این اثر ممتاز جغرافیایی نقش کلیدی داشته است. وی کتاب «حدود العالم» را در کنار دیگر آثار مسلمانان در زمینه جغرافیا در قرون میانی ستوده است. شایان ذکر است که واسیلی بارتولد (V. Bartold) درباره کتاب «حدود العالم» گفته است: «این کتاب درباره سرزمین ترکها و مناطق آسیای میانه که تحت سیطره حکومت اسلامی نبودند، اطلاعات ارزشمندی دارد و این نکته مهمترین ویژگی این اثر محسوب میشود. میزان اطلاعات کتاب در این زمینه و جزئیات آن از آنچه در تمام دیگر تألیفات جغرافیایی موجود آمده بیشتر و مفصلتر است.» (22)
اسحاقبن حسین (23) (ق 10 م) کتاب موجزی به نام «آکام المرجان فی ذکر المدائن المشهوره فی کل مکان» نوشته است. در این کتاب اشارات کوتاهی درباره شماری از مناطق و شهرها آمده است. توضیحات نویسنده درباره شهرهای أفریقیه و اندلس تا حدی با جزئیات بیشتر همراه است. با تکیه بر این نکته شاید بتوان گفت که او اهل همین مناطق است؛ (24) اما نمیتوان با قاطعیت در این زمینه حکم داد. شایان ذکر است که او درباره قاره اروپا همانند مناطقی در ایتالیا، فرانسه و سرزمین اسلاوها مطالبی را بیان میکند. همچنین نویسنده به امپراتوری بیزانس که مسلمانان آن را به نام حکومت روم میشناختند اشاره کرده است. امپراتوری بیزانس در قرون میانی با مسلمانان از یک سو مبادله فرهنگی و از سوی دیگر روابط خصمانه داشت.
کتاب اسحاق بن حسین حاکی از آن است که دشمنی دینی، سیاسی و نظامی میان مسلمانان و دیگر ملل مانع از آن نشد که جغرافیدانان مسلمان متناسب با مقتضای حال، به تفصیل یا ایجاز درباره آن ملل سخن بگویند.
افزون بر موارد مذکور باید از کتاب مهلبی (25) (و ق 10 م) تحت عنوان «المسالک و الممالک» یا «العزیزی» که آن را برای خلیفه فاطمی عزیز بالله آماده کرده بود یاد کنیم. نویسنده کتاب در زمینه جغرافیای سودان متخصص بود. سودان در قرون میانی بر تمام مناطق آفریقایی واقع در ماوراء صحرای بزرگ اطلاق میشد. با توجه به اهمیت کتاب، جغرافیدانان مسلمان پس از او از این منبع استفاده کردند. این ویژگی کتابِ ارزشمند، در هر دورهای است که در طی سالهای متوالی محل رجوع محققان واقع میشود. علم جغرافیا به اعتراف مستشرقان در انتظار یکی از نوابغ تمدن اسلامی، یعنی بیرونی (26) (و 1048 م) بود. همانطور که پیش از این گفتیم بیرونی در چندین شاخه از علوم تبحر داشت و نمونه حقیقی دانشمند مسلمان در قرون میانی است که همچون دائرةالمعارفی در زمینههای گوناگون اطلاعات کامل و جامع دارد؛ نمونهای که در حال حاضر به شدت بدان نیازمندیم. وی با چند زبان مثل عربی، فارسی و سنسکریت آشنا بود. بیرونی با سلطان محمود غزنوی که تا سال 1000 م در طی بیست و هفت سال هفده بار به هند لشکر کشیده بود، هم دوره بود. بیرونی آثار متعدد دارد که به شماری از آنها در ارتباط با جغرافیا اشاره میکنیم: تحقیق ماللهند من مقبوله فی العقل أو مرذوله، الجماهر فی معرفه الجواهر، الآثار الباقیه عن القرون الخالیه.
دقت و عمق معانی از ویژگیهای بارز تألیفات مذکور است. آثار بیرونی به خوبی از دایره گسترده اطلاعات وی و تواناییاش در استفاده از این ماده علمی پرده بر میدارند. افزون بر این، کتابهای مذکور از تلاش بیرونی در شاخههای گوناگون همانند جغرافیای طبیعی، انسانی و اقتصادی حکات میکند. بدین ترتیب در مییابیم بیرونی به وحدت علوم و معارف پی برده بود؛ اما در حال حاضر بسیاری از دانشمندان ما قربانی «تخصص» شده و با اسیر کردن خود در این دام از یادگیری آنچه جدید است، بازماندهاند. کتاب «تحقیق ماللهند من مقبوله فی العقل أومرذوله» اثری بینظیر در زمینه جغرافیای منطقهای محسوب میشود و بر احاطه کامل بیرونی بر جغرافیای هند و ملل آن دلالت میکند. گفته میشود بیرونی به تفاوت میان خلیج و مصب رود پی برده بود؛ زیرا مصب رود جزئی از آن است و تنها تفاوت آن با دیگر بخشهای رود آن است که در نقطه ریزش رود قرار گرفته است، اما خلیج شاخابهای با آبراههای از دریاست که به خشکی آمده است. (27) از سوی دیگر او دریافته بود که قاره آفریقا به سمت جنوب گسترده شده است و میتوان در اقیانوس به سوی جنوب دریانوردی کرد. این عقاید بازتاب عقلگرایی بیرونی و رهایی او از اطلاعات جغرافیایی یونان است.
کتاب بیرونی درباره هند، فتح بابی به سوی انسانشناسی اجتماعی (Social Anthropology) بود. به همین سبب مستشرق آلمانی ساخاو (28) بیرونی را بزرگترین فرد عقلگرای قرون میانی میداند. این اعتراف از جانب محققی غربی است که نه عرب است و نه مسلمان.
شایان ذکر است که انگلستان برای استعمار و در حقیقت ویران کردن هند از کتاب بیرونی بهره جست؛ زیرا بیرونی در این کتاب با نگاه فراگیری که به جغرافیا داشت، شخصیت هندیان، عادات رفتاری، آداب و رسوم و عقایدشان را با دقت بسیار بررسی کرده است. انگلستان در استعمار مصر نیز از کتاب مستشرق انگلیسی ادوارد ویلیام لین (29) استفاده کرد. این مستشرق پس از آنکه سالها در مصر زیست، کتابی به نام «عادات و آداب و رسوم مصریان معاصر» (Customs and Manners of Modern Egyptians) نوشت. آنچه بیان شد، حاکی از آن است که کتاب بیرونی با وجود گذشت چندین قرن همچنان ارزش علمی خود را حفظ نموده و اطلاعات علمی آن همچنان کارآمد است و تنها به زمان تألیف کتاب محدود نبوده است.
از سوی دیگر فردی که در زمین جغرافیا در نزد مسلمانان قرون میانی تحقیق میکند، با جهانگردان برجستهای مواجه میشود که به نواحی مختلف جهان سفر کرده و در پیشبرد اهداف علم جغرافیا تأثیرگذار بودهاند. ناصرخسرو قبادیانی (30) (و 1060 م) از جهانگردان ایرانی است که پیرو مذهب اسماعیلیه بود. وی در دوران خلیفه فاطمی، المستنصرلدین الله به سرزمین شام و مصر سفر کرد. سفرنامه او (31) از دقت بالایی برخوردار است. وی در توصیف مناطق مختلف که آن را دیده است، به تفصیل سخن میگوید. در مجموع «سفرنامه ناصرخسرو» یکی از منابع اصلی اوضاع شام و مصر چهل سال پیش از حمله صلیبی است.
در قرن دوازدهم و سیزدهم با شماری از جهانگردان و جغرافیدانان مسلمان رویارو میشویم که جز در چنین دورهای نمیتوان نظیر آنان را یافت؛ جغرافیدانانی همانند ادریسی (و 1164 م)، یاقوت حموی (و 1286 م)، قزوینی (و 1273 م)، ابنشداد (و 1285 م)، ابن سعید مغربی (و 1286 م) و أبوالفداء (و 1331 م) و جهانگردانی نظیر ابن فاطمه (ق 12 م) و ابنجبیر (و 1219 م). ادریسی (32) و (1160 م) بحق بزرگترین جغرافیدان مسلمان در قرون میانی است. کتاب «نزهه المشتاق فی اختراق الآفاق» او بسیار مشهور است. وی این کتاب را در دربار پادشاه نورمانی، راجر دوم (Roger II، 1154-1130 م) نوشته است. دربار این پادشاه در پالرمو پایتخت سیسیل واقع بود. راجر تمام امکانات موجود در دربار نورماندی را در اختیار ادریسی قرار داده بود. در این کتاب توصیف دقیق و بیسابقهای درباره اروپا مییابیم. همچنین نویسنده درباره ایتالیا، فرانسه، انگلستان، آلمان و حتی شبه جزیره اسکاندیناوی اطلاعات دقیقی را ارائه میدهد. بدون تردید این اطلاعات از دیدگاه جهانشمول و انسانگرایانه دانشمندان مسلمان که دشمنی و تیرگی روابط، آنها را از شناخت علمی طرف مقابل باز نمیداشت حکایت میکند.
عمق و گستردگی مطالب چنان در کتاب ادریسی بارز است که جایگاه رفیعی را در تاریخ تلاشهای جغرافیدانان مسلمان به خود اختصاص داده است. برخی ادریسی را محل تلاقی تمدن اسلام و مسیحیت میدانند (33) و عدهای دیگر او را «استرابون عرب» و بزرگترین جغرافیدان مسلمان به شمار میآورند. (34) کتاب «نزهالمشتاق» او بهترین کتاب جغرافیا در دوره قرون میانی است. (35) بعضی او را مؤسس مکتب عربی – نورماندی معرفی میکنند. (36)
با این وجود پدر شرق شناسی روسیه، أگنادیوس ولادیمیر کراچکوفسکی درباره ادریسی میگوید: «وی با بزرگترین جغرافیدانان که موجب پیشرفت ادبیات جغرافیایی شدند، بسیار فاصله دارد. ما نمیتوانیم حتی او را در ردیف جغرافیدانان برجسته و ممتاز قرار دهیم.» (37) فؤاد سزکین نیز گمان میکند: «کتاب ادریسی دقیقترین کتاب با موضوع جغرافیا در نزد مسلمانان نیست. اگر این کتاب به شهرت رسیده، از آن روست که نویسنده آن، بیشتر عمر خود را در سیسیل یعنی در محیطی اروپایی که از تمدن اسلامی تأثیر پذیرفته، گذرانده است. (38)
اگرچه ما به جایگاه رفیع پدر شرقشناسی روسیه و کتاب مهم او «تاریخ ادبیات جغرافیایی عرب» معترفیم، اما باید بگوییم قضاوت وی درباره ادریسی در زمانی بود که بررسیها و تحقیقات کتاب «نزهه المشتاق» ادریسی به پایان نرسیده بود.در حال حاضر که تحقیقات بسیاری درباره فرزند شهر سبته در مغرب انجام گرفته است، محققان عرب و اروپایی به منزلت برجسته وی پی بردهاند و بحق او را بزرگترین جغرافیدان مسلمان در آن قرنها میدانند. در واقع استعداد ادریسی به عنوان جغرافیدان و امکاناتی که در اختیار وی گذارده شد سبب گردید تا کتابی بنویسد که در پیشرفت جغرافیای اسلامی تأثیرگذار باشد. برای پی بردن به اهمیت کتاب ادریسی کافی است به اثر مستشرق ایتالیایی، جووانی اومان (39) (Giovanni Oman) و تألیف حسین مؤنس (40) مراجعه کنیم.
اما نظریه فؤاد سزکین قابل قبول نیست؛ زیرا تألیف «نزهه المشتاق» در محیطی اروپایی که از تمدن اسلامی متأثر است برای کتاب مذکور اهمیت و ارزش به ارمغان نمیآورد. نباید فراموش کنیم که ادریسی و کتاب او امتداد طبیعی کتب جغرافیایی در نزد مسلمانان است. اگر کسی این کتاب را با آثاری که پیش از این نوشته شده بود مقایسه کند به خوبی در مییابد که «نزهه المشتاق» نقطه عطفی در ادبیات جغرافیایی است و از کمال و پختگی این ادبیات حکات میکند. البته این سخن بدان معنا نیست که بخواهیم از شأن تألیفات مرتبط با جغرافیا که پیش از این کتاب نوشته شدهاند بکاهیم. ادریسی در ترسیم نقشههای جغرافیایی (Catography) مهارت داشت. کتاب او با هفتاد نقشه همراه است که از دقیقترین نقشههای قرون میانی محسوب میشود. پژوهشگران غربی با تکیه بر پیشرو بودن اروپائیان کوشیدهاند بر ارزش علمی نقشههای بطلمیوس قلوذی تأکید کنند و حتی راه مبالغه را در این مسیر در پیش گرفتهاند؛ اما نمیتوانند انکار کنند که نقشههای ادریسی از نقشههای بطلمیوس برتر است. نقشههای ادریسی نقشههایی حقیقی است که با نگریستن به آن درباره موقعیتهایی که ترسیم شده است تصور واضحی به دست میآید. بدون تردید این نقشهها از نقشههایی که پیش از این رسم شده بود دقیقتر است. زیرا طراح جغرافیدان و طراح نقشهای با استعداد است. بدین ترتیب ما به ارزش و اهمیت ادریسی و آثار او چه کتابها و چه نقشههایش پی میبریم و بر ارزش مکتب جغرافیدانان مسلمان که آثار ادریسی نقطه اوج فعالیتهایشان محسوب میشود افزوده میشود. (41)
پینوشتها:
1.قریش/2.
2.درباره برید ن.ک: قلقشندی، صبحالأعشی، ج 14، ص 366 – 365. نظیر حسان سعداوی، نظامالبرید فی الدوله الاسلامیه، قاهره، 1953 م. کتاب مذکور بررسی ارزشمند و جالب در این زمینه محسوب میشود. سند ابراهیم، البرید فی عصر دوله الممالیک البحریه، پایاننامه کارشناسی ارشد، کلیه الآداب، جامعه عین شمس، 2003 م. نادیه أحمد الهذال، البرید و طرقه فی بلادالشام و العراق، پایاننامه کارشناسی ارشد، الجامعه الأردنیه، 1995 م. ماهر فرخ، دیوان البرید المملوکی فی بلادالشام 903 – 565 هـ / 1401-1261 م. المجله العربیه للعلوم الانسانیه، شماره 100، سال 25، پائیز 2007 م، ص 79 – 77.
3.درباره ابن حوقل ن.ک: ابن حوقل، صورهالأرض، قاهره ب.ت. ظریف رمضان مراد، دراسه فی التراث الجغرافی العربی ابنحوقل و منهجه الجغرافی، تحقیق و دراسه لجغرافیه مصر من کتاب صورةالأرض، قاهره، 2004 م. دکتر محمد محمود تادیب بر این پژوهش علمی نظارت داشته است، کلیه الآداب، جامعه عین شمس.
4.نفیس أحمد، جهود المسلمین فی الجغرافیا، ترجمه فتحی عثمان، بازنگری علم أدهم، قاهره، ب.ت، ص 54.
5.ابن حوقل، منبع پیشین، ص 428 – 27.
6. ن.ک: آدم متز، الحضاره الاسلامیه فی القرن الرابع الهجری، ترجمه عبدالهادی أبوریده، قاهره، 1999 م.
7. نفیس أحمد، منبع پیشین، ص 54.
8.درباره ابن رسته ن.ک: دائرةالمعارف اسلام، ماده «ابن رسته».
9. نفیس أحمد، منبع پیشین، ص 49.
10. همان.
11. درباره ابن فضلان ن.ک: ابن فضلان، رساله ابن فضلان، تصحیح سامی الدهان، بیروت، 1987 م. أحمد عبدالسلام البقال، مغامرات سفیر عربی فی إسکاندینافیا منذ ألف عام، ریاض، 2003 م، ص 18 – 5. نقولا زیاده، الجغرافیا و الرحلات عندالعرب، بیروت، 1982 م، ص 149- 141. زکیحسن، الرحاله المسلمون فی العصور الوسطی، بیروت، 1981 م، ص 31-26.
12. دراین ارتباط ن.ک: ابن فضلان، منبع پیشین.
13. درباره أبوزید بلخی ن.ک: نفیس أحمد، منبع پیشین، ص 52.
14. همان منبع، ص 53.
15. درباره مسعودی ن.ک: عبدالحمن العزاوی، المسعودی مورخاً، بغداد، 1982 م. شاکر مصطفی، التاریخ العربی و المورخون، ص 54 – 45.
16.حسین مؤنس، أطلس تاریخ الاسلام، قاهره، 1987 م، ص 27. دیمتری میکولسکی، المسعودی هیرودوت العرب، ترجمه عادل اسماعیل، بازنگری نوفل نیوف، دمشق، 2006 م، ص 212-65. علی حسن الخربوطلی، المسعودی، قاهره، 1968 م، ص 91-5.
17. درباره همدانی ن.ک: مصادره و آفاقه العلمیه، مرکز الدراسات و البحوث الیمینه، صنعاء، ب.ت. محمد یوسف عبدالله، الهمدانی فی صوره الأرض، الحضاره الاسلامیه فی القرن الرابع الهجری، ضمن کتاب أوراق فی تاریخ الیمن و آثاره، بغداد، 1989 م، ص 194-157. مفتاح محمد دیاب، مقدمه فی تاریخ العلوم فی الحضاره الاسلامیه، دمشق، 2004 م، ص 164. أیمن فؤاد سید، مصادر تاریخ الیمن فی العصر الاسلامی، قاهره، 1974 م، ص 68-67.
18.نفیس أحمد، منبع پیشین، ص 56.
19. درباره مقدسی ن.ک: حاجی خلیفه، کشف الظنون عن أساس الکتب و الفنون، استانبول، 1941م، ج 1، ق1، ص 16. عدی مخلص، المقدسی البشاری حیاته و منهجه، دراسه کتاب أحسن التقاسیم فی معرفه الأقالیم من الناحیه التاریخیه، النجف، 1973 م. زکی حسن، منبع پیشین، ص 43 – 42. حسن عبدالحفاظ، المقدسی، پایاننامه کارشناسی ارشد، معهدالدراسات الاسلامیه، القاهره، 1979 م.
20.منبع پیشین، ص 62 – 61.
21. Anonymous, Hudud al – Alam, The Regions of The world, Apersian Geography 372 A. H. p.82.A.D.I.Trans and explained by V.Minoresky, London 1937.
ترجمه عربی حدودالعالم، یوسف هادی، قاهره، 2002 م.
22. ترکستان من الفتح إلی الغزو المغولی، ترجمه صلاحالدین هاشم، کویت، 1981 م، ص 76.
23.درباره اسحاق بن حسین ن.ک: إسحاق بن الحسین، آکام المرجان فی ذکرالمدائن المشهوره فی کل مکان، با نظارت فهمی سعد، بیروتف 1988 م، ص 16-15.
24. همان منبع، ص 16.
25. درباره مهلبی و کتابش ن.ک: آدام متز، منبع پیشین، ج 2، ص 10.
26.درباره بیرونی ن.ک: محمد جمالالدین الفندی و امام الفندی و امام ابراهیم، أبوالریحان محمدبن أحمد البیرونی، مجموعه أعلام العرب، قاهره، 1968 م. رحاب عکاوی، أبوریحان البیرونی أعظم عقلیه عرفها التاریخ، بیروت، 1998 م، ص 181 – 32. محمد نوهیل فایز، إسهامات البیرونی فی مجلات العلوم و آراء العلماء الألمان، تحقیق ارائه شده در کنفرانس علمی «تاریخ العلوم عندالعرب» ، العین، 2000 م. أمین سلیمانسید، أبوریحان البیرونی، دراسه عن حیاته و نتاجه الفکری، ریاض، 1999 م، ص 124 – 15. ابراهیم فاموتوف، البیرونی أعظم عالم موسوعی، ترجمه سلیم طه التکرینی، المورد، م 6، شماره 4، 1977 م، ص 162-160. فؤاد جمیعان، مآثر العرب العلمیه أساس حضاره الغرب، بیروت، 2001 م، ص 397-394. محمد جمالالدین الفندی، من العطاء العلمی للاسلام، قاهره، 1994 م، ص 70-65.
27.نفیس أحمد، منبع پیشین، ص 68.
28. ادوارد ساخو Edward Schau)، 1930 – 1845 م) مستشرق آلمانی. وی زبان عربی را در دانشگاه کیل (Kiel) در نزد استاد دیلمان و سپس در دانشگاه لایپزیک در نزد استاد فلایخر فرا گرفت. وی در سال 1869 م به عنوان استاد پژوهشهای عربی در دانشگاه وین مشغول به کار شد. وی در طی سالهای 1872 تا 1876 م به دانشگاه برلین رفت و مرکز پژوهشهای شرقی را در آن شهر تأسیس کرد. تصحیح «الطبقات الکبری» تألیف ابنسعد از مهمترین فعالیتهای علمی او میباشد. لازم به ذکر است که علاوه بر او شماری از مستشرقان نیز در تصحیح این کتاب مشارکت داشتند. این مستشرق آلمانی افزون بر کتاب ابنسعد، کتاب الآثار الباقیه عن القرون الخالیه، تألیف بیرونی را نیز تصحیح کرده است. وی در طی مدتی که در سوریه و عراق ساکن بود به گردآوری لهجهها و ترانههای فولکور مناطق مختلف اهمیت میداد. کتاب «خاندان حکومتی در اسلام» (Ein Verzeichnis Mohammedanischen Dynastien) از جمله تألیفات اوست که در سال 1923 م منتشر شده است. وی در سال 1930 م درگذشت. درباره او ن.ک: میشال جحا، الدراسات العربیه و الاسلامیه فی اروبا، معهد الإنماء العربی، بیروت، 1982 م، ص 38- 36. کلیفورد بوزورث، الأسرات الحاکمه فی التاریخ الاسلامی، دراسه فی التاریخ و الأنساب، ترجمه سعیدعلی البودی، بازنگری سلیمان العسکری، قاهره، 1995 م، ص 8.
29. ادوارد ویلیام لین Edward William Lane)، 1876 – 1801 م) مستشرق انگلیسی که به مصر رفته و در طی سالهای 1828 – 1825م/ 1835 – 1833م/1845 – 1844 م در این سرزمین اقامت کرد. «عادات و آداب و رسوم مصریان معاصر» مهمترین اثر اوست. همچنین وی هزارویک شب را در شش جلد ترجمه کرده است. درباره او ن.ک: نجیب العقیقی، المستشرقون، قاهره، 1980 م، ج 2، ص 55-54. میشال جحا، منبع پیشین، ص 199.
30. درباره ناصرخسرو ن.ک: ناصرخسرو، سفرنامه، ترجمه یحیی الخشاب، قاهره، 1945 م. سفرنامه، رحله ناصرخسرو قبادیانی، ترجمه أحمدخالد البدلی، ریاض، 1983 م، ص 22-1. علیعبدالله الدفاع، رواد علم الجغرافیا فی الحضاره العربیه الاسلامیه، جازان، 1989 م، ص 146-143. محمدحسن العمادی، خراسان فی العصر الغزنوی، إربد، 1997 م، ص 311-310. السید عبدالعزیز سالم، مناهج البحث فی التاریخ الاسلامی و الآثار الاسلامیه، اسکندریه، 1967 م، ص 218-216. زکی حسن، الرحاله المسلمون، ص 63-56. نقولا زیاده، الرحاله العرب، ص 48.
31. در این ارتباط ن.ک: ناصرخسرو، سفرنامه، ترجمه یحیی الخشاب، قاهره، 1945 م.
32. درباره ادریسی ن.ک: ابن أبیأصیبعه، عیونالأنباء فی طبقات الأطباء، تصحیح نزاررضا، بیروت، ب.ت، ص 501. حاجی خلیفه، کشف الظنون عن أسامی الکتب و الفنون، در کتابخانه عربی سیسیل، نشر أرمادی، لایپزیک، 1857 م، ص 306. محمد عیسی الحریری، الشریف الادریسی و دورالرحله فی الجغرافیا، اسکندریه، 1985 م، ص 4-3. حسیم مؤنس، الشریف الادریسی فن علم الجغرافیا عندالمسلمین، صحیفه معهد الدراسات الاسلامیه، مادرید، م 9، م 10، 1962-1961 م، ص 357-257. (این اثر از بهترین تألیفاتی است که تاکنون به زبان عربی درباره ادریسی نوشته شده است.) عبدالله کنون، الشریف الادریسی، مجموع ذکریات مشاهیر رجال المغرب، تطوان، ب.ت. حسین الدمین، الشریف الادریسی و خریطته المشهوره و کتابه نزهه المشتاق فی اختراق الآفاق، العربی، شماره 177، آگوست 1973 م، ص 49-7. فلورنس أفرالاج، أبوعبدالله محمدبن محمد عبدالله الادریسی، ضمن کتاب عبقریه الحضاره العربیه. ترجمه عبدالکریم محقوق، دمشق، 1982 م، ص 419. إسماعیل راجی الفاروقی و لویس لمیاء الفاروقی، أطلس الحضاره الاسلامیه، ترجمه عبدالواحد لؤلؤه، بازنگری ریاض نورالدین، ریاض، 1998 م، ص 478. ابراهیم خوری، الشریف الادریسی، نزهه المشتاق فی اختراق الآفاق، أبوظبی، 2000 م، ص 278-5. علی عبدالله الدفاع، الشریف الادریسی أعظم عالم فی الجغرافیا فی القرون الوسطی، المجله العربیه، سال 3، شماره 6، ژوئن – ژوئیه 1979 م، ص 81. رواد علم الجغرافیا فی الحضاره الاسلامیه، جازان، 1989 م، ص 152- 151. راجی عنایت، الشریف الادریسی، بیروت، 1979 م، ص 19. أحمد رمضان، الرحله و الرحاله المسلمون، جده، ب.ت. ص 161. السید عبدالعزیز سالم، التاریخ و المورخون العرب، اسکندریه، 1981 م، ص 163. عبدالحلیم منتصر، تاریخ العلم و دورالعلماء العرب فی تقدمه، قاهره، 1980 م، ص 253. محمد محمود محمدین، الجغرافیا بین الزمان و المکان، ریاض، 1983 م. ص 239. قدری حافظ طوفان، علماء العرب و ماأعطوه للحضاره، ریاض، ب.ت، ص 197، پاورقی 1. فؤاد سزکین، مقدمه بر کتاب أنس المنهاج و روض الفرج، تصویر معهد تاریخ العلوم العربیه و الاسلامیه، فرانکفورت، 1984 م، ورقه 1. عبدالحمن حمیده، أعلام الجغرافیین العرب و مقتطفات من آثارهم، دمشق، 1980 م، ص 316. زکی حسن، الرحاله المسلمون فی العصور الوسطی، بیروت، 1981م، ص 64. محمود کامل الرحاله العرب فی القرون الوسطی، أول من أرسی قواعد الجغرافیا و الارشاد السیاسی العربی، آگوست 1975 م، ص 148. جورجی زیدان، تاریخ آداب اللغه العربیه، بیروت 1983 م، م2، ج 3، ص 88. أنور عبدالعلیم، الملاحه و علوم البحار عندالعرب، مجموعه عالم المعرفه، کویت، 1979 م، ص 47. کراتشکوفسکی، تاریخ الادب الجغرافی العربی، ترجمه صلاحالدین عثمان هاشم، بیروت، 1987 م، ص 304. أبوزید شلبی، تاریخ الحضاره الاسلامیه و الفکر الاسلامی، قاهره، 1964 م، ص 367. زیجرید هونکه، شمسالعرب تسطع علی الغرب، أثر الحضاره العربیه فی اروبا، ترجمه فاروق بیضون و کمال الدسوقی، بیروت، 1979 م، ص 417. عباس العقاد، أثرالعرب فی الحضاره الاسلامیه، قاهره، 1973 م، ص 50. أحمد سوسه، الشریف الادریسی فی الجغرافیا العربیه، بغداد، 1974 م، ص 50. أحمد سوسه، الشریف الادریسی فی الحضاره الاسلامیه، قاهره، 1976 م، ص 16.
•Litle A History of geographical discovery and exploration, New York, 1967,p. 60. Mielli, la science LEvolution scientifique Mondiale Paris 1938, p. 180-203.
33.زغلول النجار و علی عبدالله الدفاع، اسهام علماء المسلمین الأوائل فی علوم الأرض، ریاض، 1988 م، ص 375-374.
34.بالنثیا، تاریخ الفکر الاندلسی، ترجمه حسین مؤنس، قاهره، 1955 م، ص 314. حسین فهیم. أدب الرحلات، مجموعه عالم المعرفه، کویت، 1989 م، ص 96. صلاحالدین الشامی، جهود الجغرافیین المسلمین فی رسم الخرائط الجغرافیه، نخستین کنفرانس جغرافیای اسلامی، جامعه الامام محمد بن سعودالاسلامیه، ریاض، 1984 م، م 3، ص 281. عبدالمنعم ماجد، تاریخ الحضاره الاسلامیه فی العصور الوسطی، قاهره، 1978، از ص 235 به بعد. شاریف، الفکر الاسلامی منابعه و آثاره، ترجمه أحمد شلبی، قاهره، 1978 م، ص 123.
35. عزّالدین فراج، فضل علماء المسلمین علی الحضاره الأروبیه، قاهره، 1978 م، ص 118.
36. عبدالفتاح وهیبه، جغرافیه العرب فی العصور الوسطی، قاهره، 1960 م، ص 17.
37.تاریخ الأدب الجغرافی العربی، ترجمه صلاحالدین هاشم، قاهره، 1957م، ص 303.
38.فؤاد سزکین، در مقدمه أنس المهج، ورقه 1.
39. Oman, Notic Bibliografiche sul geografo arabo Alidrisi (xii secole)e sulle sue opera, Estratto degli, Annall dell Instituto universitato Oriental di, Napoli, Noma 1961.
40. الجغرافیا و الجغرافیون فی الاندلس، بحث فی المملکه العربیه عن طریق تاریخ علم واحد فی بلد عربی واحد، قاهره، 1986 م، ص 280-165.
41. همان منبع، ص 217.
شایان ذکر است که دانشمند آلمانی کونراد مولر (Conrad Muller) با استفاده از مجموعه نقشههای نسخه خطی «نزهه المشتاق» توانست نقشه کاملی از تمام جهان در سال 1938 م چاپ کند. نقشه چاپ شده رنگی بوده و مواضع بر روی آن با حروف لاتینی تعیین شده بود. مجمع علمی عراق در سال 1951 م این نقشه بسیار مهم را بار دیگر به اصل عربیاش بازگرداند و سندیکای مهندسان عراق در سال 1970 م آن را چاپ نمود. در این رابطه ن.ک: فلاح شاکر أسود، دورالعرب و المسلمین فی رسم الخرائط، نخستین کنفرانس جغرافیای اسلامی، جامعه الامام محمدبن سعودالاسلامیه، م 3، ریاض، 1984 م، ص 215. محمد محمود الصیاد، منهج العلماء المسلمین فی البحث الجغرافی، نخستین کنفرانس جغرافیای اسلامیف جامعه الامام محمدبن سعود الاسلامیه، م 3، ریاض، 1984 م، از ص 494 به بعد. عبدالمنعم الشامی، جهود الجغرافیین فی رسم الخرائط، کویت، 1981 م، ص 203 – 202.
عوض، محمد مونس احمد؛ (1393)، گستره تمدن اسلامی در قرون میانی، ترجمه عبدالله ناصری طاهری و سمیهسادات طباطبایی، تهران، انتشارات اطلاعات، چاپ اول.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}